در متن حاضر سعی میشود با کنارزدن لایههای اولیه نوشتار و زندگی جلال آل احمد، تصویری دیگرگونه از او ارائه شود. بدین منظور به بررسی آثار و زندگی جلال میپردازیم تا از این طریق، به سوالاتی از این دست پاسخ دهیم: آیا اعتراضاتی که در بیان و نوشتار جلال نمایان است، ناشی از دغدغههای یک روشنفکر اصلاحطلب است یا نویسندهای که که از آرمانشهرش به دور افتاده؟ یا به عبارت دیگر آیا این اعتراضات ناشی از تعهد اجتماعی جلال به جامعهای بوده که در آن زندگی میکرده یا برآمده از نهاد ناآرام و تعارضهای هویتی وی است؟
نام کامل: حادیثه آچیق گوز (به ترکی: Hadise Açıkgöz)
زمینه فعالیت ها: خواننده، ترانهسرا، مجری، رقصنده
متولد: ۲۱ اکتبر ۱۹۸۵
زادگاه: مول (بلژیک)
ملیت: ترک
بیوگرافی حادیثه:
حادیثه آچیق گوز (به ترکی: Hadise Açıkgöz) (زادهٔ ۲۱ اکتبر ۱۹۸۵ (میلادی) در بلژیک)، خواننده و ترانهسرای معروف ترک است.
او حرفهٔ خوانندگی را در سال ۲۰۰۴ میلادی و با تکآهنگ «sweat» (به فارسی: شیرین) آغاز کرد. اولین آلبوم حادثه در بلژیک جایزهٔ «TMF» و در ترکیه جایزهٔ «Altin Kelebek» را نصیب خود کرد.
حادیثه در سال ۱۹۸۵ در شهر مول بلژیک به دنیا امد. پدر او تُرک و مادرش از تبار ترکهای کوموک داغستان است که از شهر سیواس ترکیه به بلژیک مهاجرت کردهاند. او دارای یک خواهر و یک برادر و فرزند دوم خانوادهاست. نام او قبلاً توسط پدر و مادر بزرگش انتخاب شده بود. وقتی که حادیثه ۱۱ ساله بود مادر و پدرش جدا شدند.
بنا به یک نظرسنجی او یکی از محبوبترین خوانندههای ترکیهاست
حادیسه در سال ۲۰۰۶ برنامه ستاره پاپ ترکیه (ترکی:Popstar Türkiye) ارایه کرد که حدود ۲۰ میلیون بینده در هفته داشت. حادثه همچنین در سال ۲۰۰۸ توانست در کشور بلژیک جزو داوران ایکس فکتور شود، وی در سال ۲۰۱۲ داور برنامه صدا در تلویزیون ترکیه شد.
حادیسه به نفع بیماران سرطانی در کشور بلژیک به همراه بعضی از هنرمندان معروف بلژیکی کنسرتی را برگزار کرد که یک میلیون یورو حاصل فروش بلیت ان برنامه شد.
وی در ایران طرفداران بسیاری دارد، او همچنین در کشورهای دیگر خاورمیانه نیز طرفدارانی دارد.
او از 5 سالگی نوازندگی پیانو را زیر نظر استاد آلمانی در مدرسه موسیقی آزاد شهر بخوم آغاز نمود و بعد از تحصیلات پدرش و پس از بازگشت به ایران علاقه خود را به موسیقی بیشتر دید و به صورت جدی تر موسیقی شرقی را دنبال کرد . پدر یکی از دوستان او استاد مسعود میردامادی صدای او را شنید و با تایید استعداد و صدای بابک جهانبخش بهترین مشوق او شد و این باعث شد تا بابک جهانبخش شروع خیلی حرفه ای را آغاز کند و دوره های آموزشی جدید را طی کرد و در سال 76 مجوز رسمی خود را از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران دریافت کرد که در آن زمان با تایید محمد علی معلم همراه بود و در همان سال یک کار را برای صدا و سیما ضبط نمود ، در اوایل ، موسیقی بابک جهانبخش سبک پاپ سنتی را دنبال می کرد اما به پیشنهاد یکی از اساتید موسیقی تغییر سبک پاپ سنتی به پاپ را به او دادند و با پذیرش این پیشنهاد باعث شد تا چند سالی وقفه در فعالیتهای او بیفتد اما در این مدت او به آموزش و فراگیری دیگر دوره های موسیقی پرداخت و سرانجام در سال 82 تولید اولین آلبوم او شروع شد و در سال 84 آلبوم چی شده را روانه بازار کرد و در همان سال هم به عنوان دومین پدیده سال انتخاب شد
آلبوم دوم او درسال 87 با نام بی اسم ، آلبوم سوم او در سال 89 با نام احساس و آلبوم چهارم او در سال 90 با نام زندگی من را منتشر کرد .
از مواردی که می توان در مورد بابک جهانبخش یاد کرد اینکه او پس از یادگیری پیانو نوازندگی گیتار را نیز فرا گرفت و سپس مبانی آهنگسازی و تنظیم دوره های تئوریک موسیقی را زیر نظر اساتید بزرگ موسیقی همچون مرتضی دلشاد مجتبی میرزاده مسعود میردامادی و....... را طی کرده و با موفقیت به اتمام رسانده است .تصاویر بابک جهانبخش بابک جهانبخش در رزومه کاری خود اجرای چند تک آهنگ مناسبتی را نیز داردکه آنها در آلبوم هایی با نام هشت ، خاص و ...... ارائه شده است همچنین او چندین تیتراژ تلویزیونی و سینمایی را نیز اجرا کرده است . او با برگزاری کنسرت های فراوانی در ایران و خارج از کشور تجربه بسیار خوبی در زمینه اجرای زنده دارد . بابک جهانبخش هم اکنون در حال تهیه و انتشار آلبوم پنجم خود با نام من و بارون است که این آلبوم ، آلبوم متفاوتی از او خواهد بود ، این آلبوم به تهیه کنندگی محمد رضا خانزاده مدیر برنامه خود و مدیر عامل شرکت اکسیر نوین در حال تهیه می باشد .
امیریل ارجمند و یاسمینا باهر، دومین عید از زندگی مشتركشان را تجربه میكنند و حال و هوای بهاری خاصی در زندگیشان جریان دارد. آنها صداقت خاصی در كلام و رفتارشان دارند و همین صداقت در زندگیشان نیز كاملا نمود دارد و معتقد هستند كه صداقت میتواند پایه اصلی یك زندگی باشد. در روزهای منتهی به نوروز با این زوج دوستداشتنی برای خرید جام و آینه كه یكی از اجزای سفره هفتسین است، همراه شدیم
حس عجیب و زیبای نوروز امیریل: همیشه نوروز برای من معنی زندهشدن و تولد دوباره را دارد. این حس را دارم كه اگر دردی یا رنجی داری یا چیزی آزارت میدهد با تمام شدن زمستان آن را كنار میگذاری و با حس تازهای وارد نوروز میشوی. نوروز تازگی را در روحیه انسان ایجاد میكند كه این تازگی در طبیعت و شهر و انسانها نمایان است. یاسمینا: نوروز برای من یك حس دوگانه دارد؛ هم خوشحالكننده است و هم ناراحتكننده. به این دلیل ناراحتكننده است كه حس میكنم یك سال دیگر گذشته و چه كارهای عقبافتادهای داشتهام كه موفق به انجام آنها نشدهام یا خداییناكرده چه كسانی را از دست دادهام و حتی اینكه یكسال پیرتر شدهام كه این جنبههای غمانگیز عید برای من است ولی جنبههای مثبت آن همیشه بیشتر و مهمتر است؛ اینكه همهچیز شروعی تازه پیدا میكند. از فصل بهار گرفته تا طبیعت و زندگی و. . . همه و همه وارد زندگی تازهای میشوند و این انرژی و حس مثبت را به انسان نیز انتقال میدهند. عیدیهای جالب و عجیب امیریل: همه چیز در نوروز جالب است؛ چراكه برای هر اتفاق و هر سنتی یك تحلیل وجود دارد و معنی خاصی دارد اما برای من جالبترین موضوع در نوروز این است كه آدمها به هم نزدیكتر میشوند، به همدیگر لبخند میزنند و این اتفاقی است كه حاصل سنتها و نمادهای نوروز است. یاسمینا: عیدی گرفتن برایم خیلی جالب است. (باخنده) البته الان عیدی گرفتنها هم بیشتر شده است و به جز خانواده خودم، خانواده همسرم هم به من عیدی میدهند و عیدی گرفتن از دوتا خانواده واقعا جذاب و جالب است. البته ناچار هستم به خواهرزاده و برادرزادهام عیدی بدهم ولی دركل دوست دارم بیشتر عیدی بگیرم.
امیریل: من هم تا زمانیكه عیدی میگرفتم رابطهام با عیدی خیلی خوب بود، (باخنده) هرچند حالا هم كه عیدی میدهم باز هم رابطه خوبی با عیدی دارم؛ البته وقتی كار میكنیم و بتوانیم حقوقمان را سرموقع بگیریم، قطعا رابطه بهتری هم با عیدی دادن پیدا میكنیم. من از كودكی دوست داشتم عیدیهایم را جمع كنم و درواقع تنها زمانی بود كه استقلال مالی پیدا كرده و برای پولم برنامهریزی میكردم و حالا هم به دلیل همین حس دوست دارم به دیگران عیدی دهم. جام و آینه و خاطرهبازی یاسمینا: خرید جام و آینه برای سفره هفتسین مجله ایدهآل، دقیقا مرا یاد زمانی انداخت كه نزدیك مراسم ازدواجمان بودیم و با مادرهمسرم رفتیم جام و آینه خریدیم. جالب است كه موقع عكاسی به این موضوع فكر میكردم كه چقدر زود گذشت و حالا كه دومین عید زندگی مشترك را پشتسر میگذارم، همه آن خاطرات برایم زنده شد. امیریل: جام و آینه مرا یاد فضای ازدواج و سفره عقد خودم انداخت و شیرینی شروع زندگی مشتركمان با یاسمینا. خدا را فراموش نكنیم یاسمینا: برای همه اول از همه آرزوی سلامتی میكنم چون مهمترین چیز در زندگی همین است. بابت داشتهها و نداشتهها خداوند را شكر كنید چون قطعا حكمتی در تمام آنها بوده است. همیشه قدر خانواده و اطرافیانتان را بدانید و عشق را هرگز فراموش نكنید چون بدون عشق نمیتوان زندگی كرد.
امیریل: حس میكنم چون نوروز فضای قدرتمندتری دارد و مردم كدورتها را كنار میگذارند و به هم نزدیكتر هستند، در نتیجه خداوند هم نگاه ویژهتری به آدمها دارد و صدای مردم بهتر به گوش خداوند میرسد. حس میكنم در این ایام هركسی آرزویی كند، برآورده میشود. آرزوی من برای همه و همه این است كه انشاءالله همیشه سالم و سلامت باشند و در كنار هم به آرامش برسند. هیچوقت خدا را فراموش نكنند و آرزو میكنم كه خداوند همیشه به ما نگاه كند.
بابی فیشر بابی فیشر نابغه شطرنج، دانش آموز نا آرامی که مدرسه را ناتمام گذاشت و پیروزی سال ۱۹۷۲ او بر بوریس اسپاسکی روسی توفیق غرب بر بلوک شرق در اوج جنگ سرد دو جناح تلقی شد. نام کامل: رابرت جیمز بابی فیشر کشور: ایالات متحده آمریکا - ایسلند تولد: ۹ مارس ۱۹۴۳ - شیکاگو , ایلینوی مرگ: ۱۷ ژانویه ۲۰۰۸ (۶۴ سال) - ریکیاویک , ایسلند عنوان: استادبزرگ شطرنج قهرمانی شطرنج جهان: ۱۹۷۲-۱۹۷۵
بابی فیشر نابغه شطرنج، دانش آموز نا آرامی که مدرسه را ناتمام گذاشت و پیروزی سال ۱۹۷۲ او بر بوریس اسپاسکی روسی توفیق غرب بر بلوک شرق در اوج جنگ سرد دو جناح تلقی شد و خود در سال های بعد به نماد مسلم مبارزه با آمریکا و افشاگر جنایات آنها بدل شد، بر خلاف زمان حیاتش مرگ آرام و خاموشی را در ۶۴ سالگی در ایسلند تجربه کرده است. فیشر که با غلبه بر اسپاسکی در سال ۷۲ قهرمان شطرنج جهان شد و تا ۱۹۷۵ این عنوان را در اختیار داشت، جمعه ۲۹ دی ماه بر اثر بیماری کلیوی در کشور مذکور، جایی که پیروزی بزرگ ۳۶ سال پیش او بر حریف روس در آن مکان شکل گرفته و در ،۲۰۰۵ در اوج تقابل فیشر با دولت آمریکا به وی مأوا و پناهندگی اجتماعی داده بود، جان باخت. فیشر در ماه های اخیر بیمار و اغلب بستری بود و خبر آن نیز در سایت های اینترنتی شطرنج آمده بود و دوستداران این ورزش فکری از آن مطلع شده بودند. با این حال به گفته اینار اینارسون سرکرده گروهی که در سال های اخیر روند کوشش برای اهدای پناهندگی و تابعیت ایسلند به فیشر را هدایت می کرد، وی مردی نبود که به دنبال توجه و رسیدگی پزشکان و درمان خویش باشد و اصولاً به داروها و روش معالجه غربی ها اعتقادی نداشت. ● حضور در بلگراد فیشر افسانه ای، در سال ۱۹۹۲ یعنی در بیستمین سالگرد مبارزه تاریخی اش با اسپاسکی، در بلگراد ظاهر شد تا دوباره با وی دیدارهایی (دوستانه) داشته باشد، اما این مسئله در تعارض با قواعد بین المللی و نوع سیاست گذاری دولت آمریکا در آن زمان بود که سفر اتباع این کشور را به یوگسلاوی در اوج جنگ بالکان غیر قانونی می شمرد. بنابراین فیشر از آن زمان به بعد از جانب آمریکا یک قانون شکن شمرده شد و تحت پیگرد قرار گرفت. این مسئله سبب گشت او مثل سال های ۱۹۷۵ تا ۱۹۹۲ در اکثر اوقات ناپدید و در عزلت باشد، ولی هر از چندگاه در مصاحبه هایی با رادیو فیلیپین دولت زیاده خواه آمریکا را بکوبد و صهیونیست ها را مشتی سارق و جانی بنامد. این چنین بود که وقتی در سال ۲۰۰۴ با یک پاسپورت منقضی شده آمریکایی در فرودگاه ناریتای ژاپن دستگیر شد، تلاش زیادی از سوی آمریکایی ها برای دیپورت شدن او به آن کشور و محاکمه شدنش به جرم های فوق صورت گرفت، اما فیشر از این قضیه رست و پس از ۹ ماه بلاتکلیفی با کمک و مشارکت دولت ایسلند، به آن کشور بازگشت و تا آخرین روز ناآرام و پر ماجرای زندگی اش در همان جا ماند. ● بزرگ ترین افسوس گری کاسپاروف شطرنج باز معروف روسی که از ۱۹۸۵ تا ۱۹۹۴ قهرمان شطرنج آماتوری جهان و از آن تاریخ تا اوایل دهه جاری قهرمان شطرنج حرفه ای دنیا شناخته می شد، گفته است: «فیشر را باید پیشاهنگ و حتی پایه گذار شطرنج حرفه ای نامید، هرچندصحبت های بی پروای او در عمل یک عامل تبلیغی مناسب برای این رشته ورزشی خاص تلقی نمی شدند. بزرگترین افسوس من این است که او را هرگز از نزدیک ملاقات نکردم.» خیلی ها فیشر را بهترین شطرنج باز تاریخ می انگارند و خود او نیز با شیطنت خاصی همین ادعا را مطرح می کرد، ولی زندگی نا آرام و ایده های خاص فیشر، او را پس از اوجگیری خیره کننده اوایل دهه ۱۹۷۰ به سمت سراشیبی و ناکامی سوق داد. گفته می شود که هوش ذاتی و IQ او از آلبرت اینشتین هم بالاتر بوده و بر این اساس تصور می گشت که ثروت بزرگی را خواهد اندوخت. با این حال او به این امر نائل نشد و در حالی پول های کلان برای هر مسابقه خود طلب می کرد که مشابه ارقام درخواستی وی بیشتر در عرصه بوکس مشاهده می شد. این گونه رفتارها و برخوردها قطعاً باعث بهم ریختن تعادل و انسجام رقبایش و شکست آنها در برابر فیشر می شد. اما در عین حال او را از اکثریت مردم دور می ساخت و تنها کسانی که برای فیشر باقی مانده بودند، تعداد اندکی دوستان نزدیک وی و برخی دوستداران پر و پا قرص شطرنج بودند. ● بدون وقت برای شطرنج قدر مسلم این که فیشر مخالف درجه اول صهیونیسم بود و از هر فرصتی برای بیان مضار و جنایات آنها سود می جست و دائماً در این زمینه روشنگری می کرد. اظهارات ضدآمریکایی فیشر نیز پیوسته بیشتر می شدند که هر چند امور بسیار پرارزشی بودند و پرده از تخلفات گسترده آمریکایی ها و دستیاران اسرائیلی آنها برداشت اما به اعتقاد کاسپاروف سبب می شد که دیگر وقت لازم را به شطرنج اختصاص ندهد و تخصص اول خود را کنار بگذارد؛ تخصصی که باعث شد وی در نبرد تاریخی اش با اسپاسکی در سال ۱۹۷۲ به رغم حضور یک لشکر مشاور و همراه و مربی و کارشناس در کنار شطرنج باز شوروی، بر این رقیب چیره و قهرمان جهان شود. با این حال شکی نیست که فیشر عمداً و یا غیرآگاهانه به بهترین شکل از مسائل حاشیه ای برای تضعیف اسپاسکی (و هر حریف دیگر خود) سود می جست و با از بین بردن تمرکز آنها به آنچه می خواست، می رسید. او در همان نبرد تاریخی آن قدر بر سر شرایط و حتی میزان نور و روشنایی محل برگزاری مسابقه چانه زد که در نهایت بازی او با اسپاسکی به یک اتاق پشتی و دور از دوربین های تلویزیونی و عکاسی منتقل شد و در چنین مکانی بود که او توانست عقب ماندگی ۰-۲ اولیه خود را در برابر اسپاسکی جبران و در نهایت صاحب پیروزی ۸/۵ – ۱۲/۵ در برابر این رقیب روسی در ۲۱ بازی فیمابین دو طرف شود. ● وقف شطرنج با این وجود کاسپاروف که در آن زمان در هیئت یک نوجوان مسابقه دو غول شطرنج در ریکیاویک را تماشا و تعقیب می کرد، می گوید چیزی که بیش از سایر عوامل چشم وی را در آن سری دیدارها گرفت، تخصص درجه اول فیشر و وقف و مصروف بودن وی به آن بازی ها و به شطرنج بود و این ویژگی فیشر که هر چه فکر و انرژی داشت، صرف کسب پیروزی در آن نبرد می کرد، بیش از هر چیزی برای او جلب کننده بود. کاسپاروف در دل زمستان ۲۰۰۸ و چند روز پس از مرگ نابغه شطرنج می گوید: «فیشر مهارت غیرقابل انکاری در بررسی صفحه شطرنج و حرکت مهره های خود بر روی آن داشت و این خصلت را به خوبی با فاکتور جنگ روانی و ستیزهای روحی همراه می ساخت و از این طریق تبدیل به بازیکنی غیرقابل دستیابی می شد.» «سه وی توزار گلیگوریچ» دوست سال های طولانی فیشر نیز با این گمانه زنی موافق بود و می گفت: «فیشر بسیار محکم و قوی از مواضع و محل استقرار مهره هایش روی صفحه شطرنج دفاع می کرد و حاضر به قربانی کردن هر چیزی بود و در این گونه مسائل استاد نشان می داد.» ● کاراکتر ناآرام با این حال فیشر بعد از کسب عنوان جهانی در سال ۱۹۷۲ دیگر حاضر نشد آن طور که باید و شاید در صحنه حاضر باشد و چون در سال ۷۵ از رویارویی با کارپوف سرباز زد، مقام قهرمانی جهان را به این حریف سپرد. پس از آن بود که فیشر ناپدید و کمتر در اجتماعات رؤیت شد و حالت پارانویا و نگرانی های افراطی وی زمانی فزونی گرفت که در سال ۱۹۸۱ قیافه بی نظم و موهای به هم ریخته او بهانه ای برای اشتباه گرفتن وی با یک سارق بانک در ایالت کالیفرنیای آمریکا شد و فیشر مطمئن گشت که دست هایی علیه وی در کار است و رسانه های آمریکا را متهم به مسموم کردن افکارعمومی علیه خویش کرد. او بخصوص از این قضیه ناراحت بود که چرا این رسانه ها در توصیف وی مکرراً از واژه های «عجیب و غریب» و «غیرعادی» و «دیوانه وار» سود می جویند و به چه سبب اصرار در به تصویر کشیدن یک کاراکتر ناآرام از وی دارند. در سال ۱۹۹۲ که فیشر با نادیده گرفتن تذکر اکید دولت آمریکا برای مسابقه ای تکراری اما دوستانه با اسپاسکی به یوگسلاوی رفت، وقتی متن تذکرنامه این دولت را به فیشر نشان دادند، او آن را فاقد کوچک ترین ارزشی توصیف کرد و آن ورقه را به گوشه ای پرت کرد و سپس اسپاسکی را از نو برد و این بار ۳ میلیون دلار دستمزد گرفت و قول داد که حتی یک دلار آن را نیز به عنوان مالیات نپردازد و چنین نیز کرد. ● بعد از ۱۱ سپتامبر در سال ۲۰۰۱ بعد از واقعه ۱۱ سپتامبر فیشر در یک برنامه رادیویی در فیلیپین اتفاق مذکور را رویدادی عالی خواند و گفت : فقط این گونه مسائل سبب خواهد شد که دولت تروریستی آمریکا سر جایش بنشیند و صهیونیست ها که دستی در این دولت دارند، تنبیه شوند. با این حساب دولت آمریکا بیش از هر زمانی وی را تعقیب می کرد و خواستار بازداشت و محاکمه وی بود و رفتن او به ایسلند تنها گزینه ای بود که وی داشت. اما به گفته اینارسون او از این شرایط نیز راضی نبود، زیرا به نظر می رسید که داخل این کشور محبوس شده و حق سفر ندارد. سفر تازه و آخر او، این مشکل را هم حل کرده است.